تبیان

پیوندهای روزانه

۴۴ مطلب با موضوع «شهدا شرمنده ایم» ثبت شده است

ای شهدا...
قهر کردید انگار...!! درست نمیگویم...!!
حاجی دیگر نمی خندی...؟!چه شده آن لبخندهای دائمت...؟!

حاجی آنطور در خودت رفته ای که دلم غصه اش میشود...
راستی حاجی قبلنا عده ای میگفتند شما رفتید بجنگید که چه بشود...
خودتان خواستید و خودتان هم شهید شدید...؟!
.
.
حاجی رفتی که آزادی داشته باشیم...؟؟
امـــــــــــــــــــا...!!
عده ای آزادی را در پوشیدن مانتوهای که روز به روز تنگ تر..
و روسری هایشان روز به روز کوچک میشوند میدانند..
.


حاجی رفتی که آزادی داشته باشیم...
امــــــــــــــــا...!!
 عده ای از روشنفکران سینمایی آزادی را...
در دست دادن با بازیگران خارجی میدانند و این دست دادن را...
نماد تمدن و روشنفکری میدانند...!!

 

باید بگویم شرمنده ام که جناب آقای فرهادی یک خمینی شهری است





.
.
حاجی از تو شرمنده ایم که....
جای پلاکت را این روزها زنجیر های قطور گرفته...
و جای شلوار خاکیت را شلوار های پاره پوره گرفته...
.



حاجی چه خوب شد نمادید و ببینید که...
عده ای پیروی از آرمان های شما را موجب عقب افتادگی میدانند...
امـــــــــــــــــا...!!
اگر دختری با مانتو کوتاه و تنگ و آستینهای بالا زده راه برود...
همه میگویند این چقدر متمدن و با کلاس است..!!



حاجی از تو شرمنده ایم که...
به جای اینکه وصیت نامه ها و رشادت هاتون الگو ما باشد...
الگوی بعضی از غرب زده ها در عصر ما میشود ستارگان هالیودی...
یا بهــــــــــــــــــــتر بگــــــــــــــــویم..!!!
بعضی ها الگوی آنها میشود رقاصه های ماهواره ای..!!
.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۴۸
محمد صالحی

افسران - پای صحبت شهید مینشینیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۷
محمد صالحی

 

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۴۰
محمد صالحی


 

درس مے خـوانـم

چـون یـادم نـرفـتـﮧ کـﮧ از جـوان هـا تـحـصیـل خـواستـﮧ بـودے و تـهـذیـب و ورزش .


اگـر جـهـاد هـشـت سـالـﮧ تـمـام شـده

امـا عـرصـﮧ جـهـاد هـنـوز بـاقیــــست ...

جهـاد عـلـمے ، جـهـاد اقـتـصـادے ، جـنـگ نـرم....

و مـهـمـتر از هـمـﮧ ایـن هـا ، جـهـاد نـفــــــــــس .

بـالـاخـره یـکے از ایـن هـا مے تـوانـد مـرا شـهـیـــــــــد کـنـد ؛

یـا اجـر شهـــــــادت بـﮧ مـن بـدهـد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۳۵
محمد صالحی
صادق به آقا مرتضی گفت : باب شهادت هم دیگر بسته شد...

جنگ تمام شده بود

ولی آوینی جواب داد:

این طور نیست شهادت یک لباس تک سایز است

و هر زمان که اندازه ات را به لباس شهادت رساندی

هر جا که باشی با شهادت از دنیا می روی...

صادق را چند ماه بعد وهابیون در لاهور ترور کردند...

رایزن فرهنگی ایران بود

یک سال بعد هم آقا مرتضی رفت

آنها خودشان را اندازه ی لباس شهادت کرده بودند

من و تو چی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۳۱
محمد صالحی

گفت:که چیه؟ هی جانباز جانباز شهیدشهید!
میخواستن نرن !
کسی مجبورشون نکرده بود که!
گفتم:چرا اتفاقا! مجبورشون میکرد!
گفت کی؟
گفتم :همونی که تو نداریش!
گفت:من ندارم ؟!  چی رو ؟!
گفتم :غیرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۰۳
محمد صالحی


دیروز از هرچه بود گذشتیم، امروز از هرچه بودیم !

آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!

جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو میدهد!

آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یا حسین (ع) فرماندهی از آن توست

اینجا مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید!

الهی!


نصیرمان باش تا بصیر گردیم

بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم

و آزادمان کن تا اسیر نگردیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۵۷
محمد صالحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۵۰
محمد صالحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۴۷
محمد صالحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۳۶
محمد صالحی